آیلا جونیآیلا جونی، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

آیلا عشق مامان و بابا

از بیمارستان به خونه اومدن آیلا گلی

دختر گلی من، شما در تاریخ هجدهم آبان ساعت پنج بعداز ظهر از بیمارستان مرخص شدی و مستقیم اومدیم خونه خودمون مامانی ربابه و بابایی زحمت کشیده بودند  و برات قربونی گرفته بودن ، البته همه زحمتاش افتاده بود گردن دایی جون. اون روز همه اومده بودن به استقبالت  مامانی ربابه ،مامانی پوران،خاله لیدا،خاله راحله،بهاره جون،دایی جون حسن،رژین و رادین جون،النا جونی،عمورضا،زندایی ژیلا.خیلی روز خوبی بود چون شما صحیح سالم داشتی میرفتی  به خونه جدیدت.نمیدونی چجوری بابا رضا تورو تو بغلش گرفته بود از شوق داشتیم هردومون پرواز میکردیم.الهی مامان دورت بگرده... یه سری از عکسای اولین ورودتو تو ادامه مطلب میزارم ...
7 بهمن 1393

به دنیا اومدن آیلا جونی مامان

دختر قشنگم شما قرار بود که در تاریخ هجدهم آبان ماه زمینی بشی ولی مثل اینکه یه مقدار عجله داشتی و یک روز زودتربه دنیا اومدی و با اومدنت  نفس دوباره ای به همه ما دادی،وقتی به دنیا اومدی از بس ماشاا...تپل بودی که خانم  دکتر تعجب کرده بود و میگفت رستم زاییدی آخه خیلی کم پیش میاد که نوزدای با وزن200/4به دنیا بیاد.یه مشخصه دیگه هم که داشتی موهات بود که خیلی زیاد و پر پشت بود.الهی مامان فدات شه... حالا چند تا از عکسای تو بیمارستانتو توی ادامه مطالب میزارم ...
7 بهمن 1393
1